امیرعلی خان ماامیرعلی خان ما، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره
امیرمهدی خان ماامیرمهدی خان ما، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

شاهزادهای خونه ما

 

محبتبه کلبه ما خوش اومدیدمحبت

پسرک زرنگ من

94/1/18بلاخره پسرکم شروع به چهار دست و پا رفتن کرده و دست از روی زمین کشیدن خودش برداشته کم کم از وسایل بلند استفاده می کنه و به کمک اونها بلند میشه و می ایسته.پسرک  ناز من خیلی شیطون شدی و این روزها عمه و عمو گفتن رو شروع کردی و مدام این دوتا کلمه رو تکرار می کنی. 94/2/13گل پسر تنبل من داره اولین دندونش رو در میاره وحسابی ما رو غافل گیر کرده چون ما دیگه قید دندون در آوردن شما رو زده بودیم اما امروز شاهد جیک زدن اولین مروارید شما بودیم.امیدوارم همیشه موفق باشی و تن درست ولی با یکم سرعت بیشتر و روند بهتر   ...
17 ارديبهشت 1394

نوروز 94

سلام شیرین مامان امسال قشنگ ترین سال تحویل و عید نوروز من و پدرت تو این 6 سال زندگی مشترک و 7 سال تحویلی بود که باهم داشتیم آخه شما فرشته و ناز و معصوم کنار ما بودی و سفره هفت سین ما کامل کامل کامل بود.پدرت اصرار داشت که شماهم باید لحظه سال تحویل بیدار باشی و کنار خانواده حضور داشته باشی بنابرین شما رو تا اون لحظه بیدار نگه داشت .امسال به خاطر وضعیت من مثل پارسال مسافرت نرفتیم و خونه موندیم ولی به جاش کلی عید دیدنی رفتیم و شما کلی عیدی جمع کردی.سال بعد نی نی مون هم کنار ما خواهد بود ان شالله و چهارتایی ر سفره هفت سین میشینیم.امیدوارم خدا سلامتی و شادابی رزق حلال شامل حال مل بکنه وسال خوبی رو داشته باشیم.   ...
5 فروردين 1394

هم بازی پسرم

عزیز دل مامان من و پدرت متوجه شدیم که خانواده مون داره بزرگ تر میشه و ما صاحب یه عضو جدید میشیم.خیلی تعجب آور و شوکه کننده اس ولی ما خوشحالیم و خدا رو شاکریم که قراره یه همبازی برای شما بفرسته و امیدواریم سالم و سر زنده باشه.   93/12/25امروز رفتیم سونوگرافی و آقای دکتر گفت که قلب نی نی تون تشکیل شده و وضعیت خوبی داره و 7 هفته و 4 روزشه. 94/2/5پسرکم برات یه خبری دارم که امیدوارم خوشحالت کنه بر خلاف انتظار من قراره برات یه داداش کوچولو بیاد و ما امیدواریم تو خوشحال باشی چون معمولا پسرها از داشتن برادر خوشحال میشن.پدرت که خیلی خوشحاله و میگه اگه بچه ها از یه جنسیت باشن راحت تر باهم کنار میان.والبته از روز اول هم میگفت که بچه مون پسره...
5 اسفند 1393

پسرک شیطون

این روزها پسرک من خیلی خیلی شیطون شدی غلط میخوری و هرجا که دوست داری میری.دریک چشم برهم زدن از این سر خونه به اون سر خونه میری.زیر مبل و توی میز تلویزیون و کنار سراهی و شارژرها هم که پاتوق همیشگی شماست. والبته میتونی بنشینی اما اگه حواس مون بهتون نباشه یک دفعه با سر میخوری زمین و شروع به گریه کردن میکنی.که بعضی وقتاش واقعیه چون بیشترش الکیه و خودت رو لوس میکنی تا ما نازتون رو بکشیم. و یک چیز خیلی خیلی شیرین تر اینه که چند کلمه صحبت میکنی.مثل:  بابا   -  ماما -  نه - والبته وقتی گرسنه ای هم هم و وقتی سیر میشی به به .....که ما با شنیدن هر کدومش هزار هزار بار خدا رو شکر می کنیم و از خوشحالی نمیدونیم باید چ...
4 اسفند 1393

غذا خوردن پسری

93/8/15 گل پسر من شما امروز اولین غذای  زندگیت (غیر شیر از شیر) که سوپ رشته میکس شده بود رو میل کردی.البته یکم زوده چون شما الان فقط پنج ماهه تونه ولی از اون جایی علاقه زیادی به خوردن نشون میدی ما رو تشویق کردی که زودتر از شش ماهگی غذای کمکی بهت بدیم.  93/8/23 گل پسر من امشب شما خیلی فعال شدی و شروع کردی به تلاش برای چرخیدن.که البته بیشترش بی ثمر بود ولی تمامش برای ما شیرین عزیز مادر.  
5 آذر 1393

مشهدی امیرعلی خان

پسر خوشگل من ما واسه داشتن شما خیلی خیلی سختی کشیدم و ماجراها داشتیم و انتظار اومدن شما به کلبه ماخیلی خیلی سخت بود....... آخرین باری که با پدرت رفتیم مشهد من تو حرم امام رضا(ع) نیت کردم که اگه خدا به ما اولادی داد در اولین فرصت بیاریمش پابوس آقا.امروز شما سه ماهتون شد و ما خیلی غیرمنتظره و یهویی درست وقتی که قرار بود شبش بریم عروسی خواهر خاله الهام راهی مشهد شدیم.اصلا انگار یه نفر کارها رو از قبل برای ما برنامه ریزی کرده بود. ما شما رو طبق آیین خانواده یه پدری و البته نذر من و پدرت در مشهد به آرایشگاه بردیم و موهای شما رو با ماشین کوتاه کردیم و به وزنش پول داخل ضریح امام رضا(ع) ریختیم.امیدوارم یک روز شماهم این رسم رو برای فرزندت اجرا کنی...
29 شهريور 1393